سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن و من
 
قالب وبلاگ
پیوندهای روزانه

جنبه‏هاى عام و کلى زبان

براى تعیین صحت و سلامت کلام، افزون بر تبیین دقیق صورتها و ساختارها، چند نکته دیگر مطرح است:

1 - رعایت ارتباط، انسجام و افهام:

بى‏گمان کلام باید در راستاى معناى القایى باشد و فرازهاى آن از انسجام لازم برخوردار باشد تا ارتباط برقرار شود و همچنین باید ارتباط مطالب رعایت‏شود، تا کلام مفهوم باشد. زیرا ممکن است دو جمله هر کدام مستقلا مفهوم باشند، اما پیوندها و روابط داخل متن لحاظ نشده باشد. روشن است که این نکته، کلیدش در زبان نیست، بلکه در خود مردم است. این مردم هستند که باید تشخیص دهند که آیا واژگان القایى، معناى مورد نظر گوینده را مى‏رساند یا خیر، انسجام و ارتباط میان مطالب حاصل است‏یا نه.

براى روشن شدن این حقیقت که فهم کلام فقط به واژه‏ها مربوط نیست، ناچارم مثالى بزنم. اگر شما به کسى بگویید آیا امشب به جلسه مى‏آیى؟ و او بگوید من فردا امتحان دارم، به نظر شما که از موقعیت مخاطب آگاهى دارید این دو جمله انسجام دارد. اگرچه میان سؤال از امشب و پاسخ (امتحان فردا) ربطى نیست، اما آگاهى بیرونى فرد از موقعیت‏شخص است که به او چنین فرصت نتیجه‏گیرى مى‏دهد که کسى که امتحان دارد، شبش را درس مى‏خواند. لذا میان دو جمله پیوستگى رعایت‏شده و معناى القایى مد نظر لحاظ شده است وارتباط محفوظ مى‏باشد.

مثالى دیگر، پدرى از داخل حیاط صدا مى‏زند <تلفن زنگ مى‏زند» فرزند از داخل ساختمان جواب مى‏دهد <من در حمام هستم‏» پدر مى‏گوید: بسیار خوب. ظاهرا در این مکالمه کوتاه انسجامى دیده نمى‏شود. زیرا ارتباطى میان زنگ زدن و در حمام بودن نیست. اما شرایط زمانى و انتقال قرینه‏ها کمک مى‏کند که نسبت‏به مخاطب درک مساله و معلومات و تجربیات آنان را مورد توجه قرار دهیم. در این صورت روشن مى‏شود که این جمله در مقام بیان این نکته است که اگر تلفن زنگ مى‏زند باید گوشى را برداشت و فرزند در پاسخ این خواسته جواب مى‏دهد من در حمام هستم و نمى‏توانم گوشى را بردارم و پدر با جمله کوتاه <بسیار خوب‏» مى‏رساند که پس من خود مى‏روم و گوشى را برمى‏دارم.

2 - دانش مخاطبین:

مساله زبان فقط به کار گرفتن واژه‏ها نیست، ارتباط برقرار کردن به آگاهى از دانشهاى مخاطبین، فرهنگهاى اجتماعى، تحصیلات، شغل طبقه اجتماعى، موقعیت زیستى و دهها نکته بستگى دارد که وسیله تفهیم و تفاهم را برقرار سازد.

به همین دلیل اگر گفته مى‏شود قرآن زبان قوم است، یعنى، در فضاى به کارگیرى نشانه‏هایى است که میان وحى و مخاطبین عصر برقرار شده به طورى که سطح آگاهى و قالب زبانى رعایت گردیده است.

در اینجا مثالى از خود قرآن مى‏آوریم، داستانى از داستانهاى قرآن که منسجم‏ترین روال کلامى را حفظ کرده و در قرآن از نظر بیان تاریخ و ذکر جزئیات نظیر ندارد. این قصه مربوط به حضرت یوسف و برادرانش مى‏باشد.

با این حال اگر کسى به این قصه نگاه کند مى‏بیند ظاهرا در میان برخى فرازهاى آن گسستگى سخن وجود دارد و گاه سؤال با پاسخ هیچ ارتباطى ندارد، اگرچه در میان قصه‏هاى قرآن مطالب منسجم‏تر از همه‏جا ادا شده و پیوند داستان رعایت‏شده است; ولى در مواردى دیده مى‏شود که واقعا باید میان قضایا و معلومات مخاطبان و گوینده رابطه‏اى باشد که برخى از فرازها را روشن کند، اما این رابطه روشن نیست. مثلا هنگامى که حضرت یعقوب راضى شد دوباره فرزندان خود را از کنعان به مصر بفرستد، به فرزندان توصیه‏هایى مى‏کند، از آن جمله: <یا بنى لا تدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقه‏» (5) اى پسران من همه از یک درب وارد نشوید، بلکه از درهاى مختلف وارد شوید. خوب براى فرزندان یعقوب این نکته روشن بوده که این پراکنده رفتن به خاطر آن بوده که جلب توجه نکنند و شناسایى نشوند، ولى این قسمت از مطلب نیامده است. اما فراز دوم عجیب‏تر به نظر مى‏رسد: <و ما اغنى عنکم من الله من شى‏ء» (6) با این سفارشها باز نمى‏توانم قضاى الهى را از شما دور کنم. این جمله به چه معناست؟ یا باید یک سفارش کلى باشد که مى‏خواهد بگوید: بالاخره هر چه باید اتفاق بیافتد، اتفاق خواهد افتاد و این توصیه‏ها بى معناست، چه این نکات را رعایت کنید چه نکنید، قضاى الهى از شما دور نمى‏شود. در این صورت این توصیه‏ها اندکى بیهوده به نظر مى‏رسد. یا حضرت یعقوب اطلاعاتى داشته و مى‏دانسته که چه حوادثى در شرف وقوع است. (بنابر نقل برخى از مفسرین، حضرت خوابى دیده که زمینه تشویش او را فراهم ساخته است). (7) لذا به فرزندان مى‏گوید: باید در انتظار حوادثى باشید.

خوب مسلما اعتماد و اعتقاد فرزندان یعقوب به پدر و نوع ساختار کلمات و قرائن دیگر این مبادله سخن را آسان کرده است وگرنه گزارش آن بدون توجه به آگاهیها و انس میان مخاطبین این کلمات اندکى دشوار به نظر مى‏رسد; و رابطه سخن هویدا نمى‏گردد.

نمونه‏هاى توجه به آگاهیهاى بیرونى و نکته‏هاى خارجى براى تفهیم و تفاهم در قرآن بسیار است. مثلا در سوره یس آیات 13 تا 30 در مورد داستان سه نفر از پیامبرانى که مامور هدایت مردم مى‏گردند همین مساله دیده مى‏شود، زیرا در آیه 26 پس از اینکه نفر سوم با عجله وارد شهر مى‏شود به مردم مى‏گوید: اى مردم چرا از این رسولان اطاعت نمى‏کنید، آنگاه مردم را موعظه مى‏کند تا آنجا که یکباره قرآن مى‏گوید: قیل ادخل الجنه. گفته شد که وارد بهشت‏شوید. اما نمى‏گوید چه شد که به او چنین گفته شد و چه حادثه‏اى اتفاق افتاد، آیا موفق شدند یا همه آنها کشته شدند.

با اطلاعات بیرونى و توجه به صور و سیاق آیات فهمیده مى‏شود که مردم بر سر او ریختند و پیامبر سوم هم کشته شد. در اینجا بود که چنین خطابى در مى‏رسد بدون آنکه این فاصله معلوم شود، و حادثه قتل بیان گردد.

این شیوه از بیان را ما در قسمتهاى دیگر قرآن در زمینه بیان عقاید و استدلال به جهان تکوین و ذکر احکام مشاهده مى‏کنیم.

بنابراین، زبان دو جنبه دارد. جنبه‏اى مربوط به قصد و نیت گوینده و جنبه‏اى دیگر مربوط به دانش قبلى شنوندگان و شکل استفاده از کلام است. اگر قرآن کلامى را بیان مى‏کند، تمام جهت و مدلول آن واژگانى نیست که استعمال مى‏شود، بلکه آن رابطه‏اى است که قرآن با حفظ قرائن حالى و مقامى با مخاطبین خود برقرار مى‏کند و انسى است که با آگاهى دانش آنان فراهم مى‏سازد، و مقصودى است که با توجه به فهم مخاطب مطالب خود را القا مى‏کند.

3 - انتظارات مخاطب:

از سوى دیگر آنچه را که یک متن مى‏آفریند، معانى و مفاهیم گسترده‏اى است که یک کلام و کتاب به ارمغان مى‏آورد و گوینده با ارتباط و انسجام ابراز مى‏دارد و القا مى‏کند، اما مهمتر از آن انتظاراتى است که مخاطب از کلام مى‏جوید و در طلب استنباط از آنست. انتظاراتى که مخاطب از مجموع سخن و گوینده آن دارد و توقع دارد که گوینده آنها را بیان کند تا نیاز وى را برآورده کند. زیرا تفسیرهاى گوناگون از کلام، استنباطهاى مختلف از احکام همه و همه ناشى از تفاوت برداشتها و تفاوت در سطح انتظارات مخاطبین از دین است. (8) این مخاطبین هستند که با پذیرفتن یک اصل و نظریه‏اى در زمینه انتظار از دین، با نص مناسب با تئورى خود برخورد مى‏کنند و در قالب ایده خود مطالب را از کلام مى‏جویند.

در توضیح این سخن مناسب است‏به طور اجمالى به دو نگرش متفاوت در باب انتظار دین و تاثیر آن در فهم کلام اشاره‏اى داشته باشیم، تا روشن شود که این اختلاف مشرب چقدر در فهم کلام سرنوشت‏ساز است، و مساله زبان تنها به کار بردن واژه‏ها نیست.

1 - گروهى انتظارشان از دین، تعیین راه و روش زندگى در تمام ابعاد است. لذا مى‏گویند دین شامل مجموعه زندگى بشر از خرد و کلان است. اگر قرآن گفته است: <لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین‏» (انعام/59); <و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى‏ء» (نحل/89) نیز به این حقیقت اشاره دارد، و ناظر به تبیین مجموعه زندگى بشر است. این گروه کلیه دستاوردهاى علمى بشر را به آیات و روایات تطبیق داده‏اند و ادعا دارند که قرآن از همه علوم روز از قبیل روانشناسى، جامعه‏شناسى، اقتصاد برخوردار است.

2 - گروهى دیگر بر این باور است که از دین نباید به توقع گزاف داشته باشیم و بخواهیم که همه مسایل و مشکلات ما را چاره‏اندیشى کند. انتظار از دین در محدوده بیان سعادت اخروى است. این انتظار اقتضا مى‏کند که فقط امورى را که به نوعى در سعادت اخروى ما تاثیر دارند و ما از تاثیرشان آگاهى نداریم، از دین بجوییم و اگر در متون دینى به امورى برخوردیم که ربطى به سعادت اخروى ندارد، آنها راجزو دین تلقى نکنیم وآثار ولوازم مترتب بر دین را بر آنها بار نکنیم.

اکنون در مقام قضاوت و چند و چون مساله و حتى در مقام توضیح نظریه‏ها نیستیم، بلکه هدف بیان تفاوت انتظارات مى‏باشد، بدین جهت فقط به دو نوع نظریه اشاره کردیم. اما باید بدانیم تعیین انتظار مخاطب از دین، به کجا مى‏انجامد و چگونه به کلام و نص دینى مفهومى خاص مى‏بخشد و خاستگاه سخن گوینده و غرض و مقصود خداوند از تکلم در قرآن را طبق تئورى که دارد معین مى‏کند. آیا این کلام در مقام بیان گزاره‏هایى معین با اهداف خاص است‏یا شامل همه چیز و ناظر به همه علوم و مفاهیم در شکل گسترده آن مى‏باشد.

به همین جهت اگر کسى به نظریه نخست معتقد باشد، براساس این پیش فرض از کلام وحى برداشت مى‏کند که دین براى برآورده ساختن تمام نیازهاى بشر آمده و ابزارهاى موجود از برآورده کردن نیازهاى انسان عاجز است، لذا باید از تمام نکات وحى در جنبه‏هاى علمى و اجتماعى و تاریخى و فلسفى استفاده‏اى مخصوص کرد و بسیارى از علوم انسانى و تجربى را مى‏توان از قرآن استنباط کرد. شکل حکومت، و کیفیت قانونگذارى، تشکیل مجلس و کیفیت اداره امور قضایى را باید از قرآن استخراج کرد و همه امور اعم از کلیات و جزئیات، نظریات و اجرائیات در قرآن مشخص شده است. (9)

از سوى دیگر طبق این دیدگاه و با این نوع مخصوص از انتظار معارف دین در واقع مبین همان قوانین و سنن ثابتى هستند که علوم مختلف در جستجوى آن هستند. به همین دلیل این قوانین به عنوان میزان قطعى و یقینى ره‏آورد علوم مختلف را توزین کرده، صحت و سقم آنها را مشخص مى‏نماید. (10)

بنابراین، انتظار از کلام در شکل گسترده‏اى مفهوم پیدا مى‏کند و مخاطب در جستجوى مطالب متنوعى هر چند با اشاره از قرآن برمى‏آید.

اگر به نظریه دوم معتقد باشد، نگرش او به مسایل وحى به گونه‏اى دیگر است. همه سخنان وحى را به حساب دین نمى‏آورد و آنهایى را که جزو دین مى‏داند با تعبیرى خاص و جهتگیرى معین برداشت مى‏کند. مثلا از سویى دین را مساوى وحى نمى‏داند، یعنى مى‏گوید: خداوند ممکن است از طریق وحى نکاتى را به انسان بیاموزد که قطعا خارج از دین است. آموختن کشتى سازى به حضرت نوح، زره بافى به حضرت داود، اعلام خطر به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم از توطئه‏هاى دشمن، یا ذکر اسامى منافقین بدون شک جزو وحى است، اما جزو دین نیست. به همین دلیل براى حساب خاصى باز مى‏کند.

و از سویى دیگر بحثهاى خلقت زمین و آسمان، افلاک و نجوم، حیوانات و گیاهان یا مسایل سیاسى کندوکاوى براى کشف قوانین و دستورات علمى و سیاسى نیست. همین که براى کلام وحى پیش فرضى تعیین شود و انتظار خاصى از متن مقدس برود، کافى است که قلمرویى براى دین تعیین شود و سخنان بر اساس اهداف و اغراضى تعمیم بندى و جهت دهى گردد.

بنابراین، هر انتظارى از دین، انتظارى از کلام و زبان دینى در پى خواهد آورد و تفسیرى را به دنبال مى‏آورد. آن که از دین انتظار بیان علوم و دانش و روشهاى فردى و اجتماعى و جسمى و روانى دارد از کلام گوینده به گونه‏اى برداشت مى‏کند و آن که از دین انتظار نجات از گمراهى و توجه به معنویات دارد، گفتارهاى دینى را در این راستا مى‏داند و مقصود گوینده را هدایت مى‏داند نه مجرد اطلاع رسانى و افزایش معلومات و ره‏یابى به علوم پزشکى و فیزیک و شیمى و فلسفه و عرفان.

(و این مطلب ادامه دارد...)


[ سه شنبه 85/11/3 ] [ 2:53 عصر ] [ قهرمانی نیک ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 168543