قرآن و من | ||
قرآن کریم در سوره ابراهیم مىفرماید: <و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم» (آیه 4); ما پیامبران را نفرستادیم، مگر این که با زبان قوم خودشان سخن بگویند. این که هر پیامبرى الزاما به زبان قوم خودش سخن مىگوید تا براى آنها پیامهاى وحى را توضیح دهد یعنى چه؟ چند تصور درباره لسان قوم وجود دارد: 1. استفاده از زبان قوم، یعنى استفاده از لغت ایشان، به این معنا که اگر مردم عبرى زبان باشند، پیامبر آنان به عبرى سخن مىگوید. اگر مردم آرامى زبان باشند، پیامبر آرامى سخن مىگوید و اگر عرب باشند به عربى. 2. استفاده از زبان مردم، یعنى رعایتسطح و افق فکرى. به عبارت دیگر، اگر مردم در موقعیتخاص جغرافیایى و فرهنگى و تاریخى باشند، پیامبر براى تبیین دقیق صورتها و ساختارهاى کلام، افزون بر این که از زبان آنان استفاده مىکند، در سطح و افقى سخن مىگوید که براى آنان قابل فهم باشد. مفاهیم و معانى کلام در سطحى است که زمینه ارتباط میان پیامبر و شنوندگان براحتى ارتباط برقرار مىشود. الفاظ در جایگاهى قرار دارد که معلومات و تجربیات مردم با آن وفق مىدهد - زبان پیامبر در قالب مفاهیمى است که آگاهى آنان اجازه مىدهد. 3. احتمال دیگر که بسیار شبیه به نظریه دوم است، اما از دیدگاهى دیگر به مساله مىنگرد، لسان قوم را علاوه بر لغت قوم و سطح افق فکرى مخاطبان مىداند و زبان پیامبر را در قالب مفاهیمى مىداند که هویت اجتماعى و مشخصههاى آن عصر اقتضا مىکند که پیامبر مامور به سخن گفتن با آن مشخصهها مىباشد. این زبان ظرف و قالبى بیرونى دارد و منعکس کننده هویت اجتماعى و مشخصههاى مردم آن عصر است. اما چند چهره است، یعنى در عین حال که پیامبر سطح دریافت مردم زمان خود را لحاظ مىکند و الفاظ در قالب آن افق فکرى ریخته مىشود، اما به گونهاى است که در همان دوران و زمان محدود نمىشود و در آن قالب محصور نمىشود و مىتواند با هویتهاى دیگر و مخاطبان گوناگون ارتباط برقرار کند. احتمال سوم مورد نظر نویسنده استیعنى در عین این که لسان قوم معناى ابتدایى و متبادر لغت قوم را دارد، کلام پیامبر و سخن وحى در سطحى ارائه شده که بتواند براى اکثر مخاطبین خود قابل فهم باشد. پیامبران مانند فلاسفه و مصلحین نیستند که بخواهند براى گروهى خاص سخن بگویند. پیامبران براى تودههاى مردم مبعوث شدهاند و هدف اصلى آنان هدایت جامعه و گروهها واقشار گوناگون است، لذا باید به گونهاى مطالب را ادا کنند که قابل استفاده براى همگان باشد. مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر این آیه ضمن این که مىپذیرد معناى لسان قوم به معناى لغت قوم است و به این آیه استناد مىکند که خداوند درباره قرآن مىفرماید: <بلسان عربى مبین» (شعراء/195) و <و هذا لسان عربى مبین» (نحل/103) و منظور از قوم را هم آن جماعتى مىداند که پیامبر در میان آنان زندگى مىکند، با آنان حشر و نشر و سر و کار دارد، نه این که اصل و نسبش از جایى باشد و در جایى دیگر زندگى کند، اما بر این نکته تاکید دارد که خداوند اگر پیامبرى را مىفرستد، با زبان عادى آن جماعتسخن مىگوید و محاورات و مکالمات او متناسب با فهم توده مردم است تا بتواند مقاصد وحى را بخوبى بیان کند. (14) بنابراین اگر گفته مىشود، زبان قوم نه به معناى لغت قوم است، - که شامل این هم مىشود - بلکه اسلوب محاوره و سخن گفتن است که حال مخاطب و شرایط درک و فهم وى را رعایت مىکند. اتفاقا این معنا وتعبیر در شعر شاعر آمده وحاکى از توجه به این نوع از زبان است: چون به کودک سروکارت فتاد پس زبان کودکى باید گشاد زبان کودکى، نه به معناى برگزیدن لغتى خاص است، بلکهانتخاب افق وسطح کلام است. افزون بر این روایاتى که از پیامبر و ائمه معصومین رسیده مبنى بر این که پیامبران به اندازه درک مردم سخن مىگویند شاهد بر این مدعاست. زیرا ممکن است کسى عربى بداند اما متناسب با فهم و درک مخاطب سخن نگوید لذا زبان قوم نیست. از امام صادق علیه السلام رسیده است: ما کلم رسول الله العباد بکنه عقله قط (15) هرگز پیامبر خدا با مردمبا کنه عقل خود سخن نگفتهاست. نحن معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم (16) به ما جمعیت پیامبران دستور داده شده که با مردم به اندازه درکشان سخن بگوییم. بنابراین، پیامبر براى مخاطب عصر نزول طورى سخن گفته است که از شنیدن آن احساس غربت نکنند. از واژگان و مفاهیمى استفاده کرده که در عرف آن جامعه مطرح بوده و از فرهنگى گرفته که با آنان مانوس بوده و سطح گفتار مالوف و مفهوم با فهم مخاطبان و متلائم و مناسب با آنان بوده است. به همین دلیلارتباط برقرار شده و فاصلهاى میان پیام و آنان حاصل نشده است. البته این ارتباط و فهم کلام براى عصرهاى بعدى به دو گونه قابل تصور است: 1. خود واژگان و مفاهیم به گونهاى است که همواره این ارتباط را برقرار مىکند. واژهها در قالبى از معانى ریخته شده که چنین اقتضایى دارد و مانند موجى است که بالا و پایین مىرود و مقصد و مقصود را بیان مىکند. 2. همانطورى که پیامبر میان وحى با معانى بلند غیبى و ادراکات محسوس مردم ارتباط برقرار مىکند و چون پلى فاصلهها را کوتاه و ذهنها را آماده مىسازد <لیبین لهم ما نزل الیهم» (نحل/44). در نسلهاى دیگر این ارتباط با تلاش مفسرین انجام مىگیرد و مفسر براى درک موقعیت زمانى و قرار دادن آن در موقعیت دیگر براى انتقال و توضیح شرایط عصر نزول وحى تلاش مىکند. مفسر زمانى به حرکت دست مىزند که فاصله فکرى و فرهنگى میان عصر نزول و عصر خود را احساس کند و لذا ناگزیر است که میان این دو عصر رابطه برقرار کند، تفاوت افق تاریخى عصر نزول وحى با عصر خود را شرح و فهم کلام خدا که براى مخاطب دشوار و دیریاب و دچار اشکال کرده توضیح دهد، بدین دلیل در نخستین گام در راستاى این هدف به انعکاس شرایط اجتماعى و فرهنگى مردم آن دوران دست مىزند تا روشن کند چگونه این الفاظ و این معانى با هم تناسب داشتهاند و چگونه باید این فاصله را طى کرد و آن معانى را براى عصر جدید با فضاى ذهنى خاص مانوس نمود. [ شنبه 85/12/12 ] [ 6:58 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |