قرآن و من | ||
راه حلهاى کلى در پاسخ به شبههها و اشکالها پژوهشگران اسلامى به ویژه قرآن پژوهان، در زمینه دفاع و پاسخ به شبهههایى که حول محور فرهنگ زمان بعثت پیامبر و نزول قرآن مطرح شده است (1) سه فرض و احتمال را عنوان کردهاند: 1. این که قرآن در مرحله نخست در محیط جزیرةالعرب نازل شده و با مردمى با اعتقادات و رفتارى خاص سروکار پیدا کرده و با آنان سخن گفته است، لذا طرح این مسایل به معناى سخن گفتن قرآن با زبان قوم و بر قرار کردن رابطه با آنان و همچنین درک و انعکاس واقعیات و انس و سازگارى با مردم است. 2. رسالت و پیام پیامبر تنها در محدوده زبان و ارتباط گفتارى و معنوى با قوم نیست، بلکه پیامش بازتاب فرهنگ قوم مىباشد. در این راستا بازتاب هم به دو معناست و ممکن است در دو جهت مقصود باشد: الف - بازتاب فرهنگ یعنى فرهنگ قوم در کتاب مجید رنگ گرفته و قرآن را صبغهاى از تاریخ و عصر بعثت قرار داده است. ب - بازتاب فرهنگى یعنى این که مسایل، عادات، عقاید و مشکلات قوم در آن منعکس شده است، به گونهاى که اگر کسى این کتاب را بخواند مىتواند بفهمد به قومى خاص و مردمى معین نظر داشته و خطاب به آنان نازل شده و جلوهاى از افکار و ایدههاى آنان بوده است. 3. قرآن نه تنها بازتابى از فرهنگ زمانه و قوم است، بلکه وحى و صاحب آن از فرهنگ قوم متاثر شده است، یعنى بسیارى از تجربههاى باطنى و آگاهى هاى شهودى او از فضاى بیرونى گرفته شده و بسیارى از مطالب پیامبر لبریز از شرایط فرهنگى و تاریخى شده و نشات گرفته، و اى بسا او عقاید و عادات و دانستنیهاى نادرست که بوده خواه ناخواه آن را بیان کرده و به صورت اجتناب ناپذیر در این کتاب آورده است. این سه فرض هر کدام براى خود قایلینى دارد که در این نوشته تنها به نظریه اول اشاره مىکنیم (2) . زبان قوم گفتیم درباره انعکاس جلوههایى از عصر و زمانه، سه نظریه متفاوت وجود دارد، زبان قوم یکى از این نظریهها است، در این تفسیر چون قرآن در مرحله نخست در محیط جزیرةالعرب نازل شده و با مردمى با اعتقادات و رفتارى خاص سروکار داشته، با آنان سخن گفته و زبان آنان را در نظر گرفته است، لذا این جلوهها تنها نمودهاى زبان قوم است و بس و چیز دیگرى نیست. در آغاز، ببینیم منظور از زبان قوم چیست و معیارهاى یک زبان چه چیزهایى است و چه عواملى براى فهم متقابل دخالت دارد؟ آنگاه بیینیم این که قرآن مىگوید: پیامبران با زبان قوم خودشان سخن مىگویند (3) ،منظور از این زبان، کدام زبان است؟ نکتهاى دیگر، آیا بدون این فرایند ایجاد، ارتباط امکان دارد؟ در این زمینه زبان قرآن چه خصوصیاتى دارد؟ مفهوم زبان قوم منظور از زبان قوم تنها آن چیزى نیست که اصطلاحا لغت قوم از آن یاد مىشود و در ابتدا به ذهنها مىرسد - زیرا بدیهىترین نکته تبلیغ، تفهیم و تفاهم از طریق واژگان است - بلکه منظور از زبان قوم کلمات همراه با بار معنایى و فرهنگى است که ارتباط گفتارى با دیگران را فراهم مىسازد. بنابراین مفهوم زبان قوم هم شامل لغت مىشود و هم شامل زبانى که مقصودها را به دیگران منتقل کند. از سوى دیگر، نظام ارتباطى انسانها آن چنان گسترده و پیچیده است که با نظام ارتباطى هیچ موجود و پدیدهاى قابل مقایسه نیست. هر انسانى که سخن مىگوید و از زبان استفاده زبان قوم در قرآن مىکند، علاوه بر انتقال مستقیم پیام خود توسط واژهها، به طور عمد یا غیر عمد نشانههاى اطلاعاتى را بیان مىکند و زمینه پیامهاى دیگرى را فراهم مىکند که ما اصطلاحا آن را تفسیر کلام مىنامیم و با پرده بردارى و بررسى، جنبههاى مختلف کلام و متکلم و موقعیتسخن و سیاق آن به دست مىآید. در حالى که این نشانهها خواه ناخواه زاییده شرایط فرهنگى هستند و تابع قراردادها و آموختهها مىباشند. در توضیح این مقصود و فهم تاثیر فرهنگ و قالبهاى زبانى، لازم استبه نکاتى اشاره و تاثیر این مقولهها بر زبان روشن گردد. در حقیقت این نکات ویژگیهاى زبان انسان محسوب مىشوند و جلوهاى از زمان و موقعیت فرهنگى و جغرافیایى و معلومات گوینده و شنونده به حساب مىآید. ویژگیهاى زبان زبان انسان براى انتقال مفاهیم ویژگىهاى شناخته شده مخصوص به خود دارد که ما به آنها اشاره مىکنیم: 1. قدرت جابجایى نظام ارتباطى انسانها از خصوصیت جابجایى و انعطاف در تعبیر برخوردار است. انسان با توانایى که دارد نه تنها مىتواند مکانهاى نزدیک و دور را توصیف کند، بلکه مىتواند خصوصیات خیالى یک چیز یا گذشتههاى بسیار دور یا حتى آینده را تخیل کند. انسان مىتواند چیزهایى را توصیف کند که اصلا وجود ندارند و پیدایش آنها محال است. البته در مسایل خیال انگیز، این نکته بسیار مهم مطرح است که علاوه بر بهکار بردن واژههایى که در امور حقیقى به کار مىبرد، شنونده نیز باید آن را تصور کند تا امر خیالى مانند یک امر حقیقى تصور شود. به همین دلیل، ما مىتوانیم موجودات اسطورهاى چون پرنده عنقا، دیو و امور غیر قابل رؤیت از قبیل جن و ملائکه را که خبر آن از طریق وحى به ما رسیده تصور کنیم یا شخصیتهاى استثنایى را در ذهن خود جاى دهیم و درباره آنها سخن بگوییم. مثلا درباره رستم و اسفندیار و قدرت فوقالعاده آنان سخن برانیم. این خصوصیت جابجایى است که به بشر این اجازه را مىدهد تا بر خلاف موجودات دیگر، داستان بیافریند، جهانهاى احتمالى آینده را توصیف کند. همه اینها به معلومات، شرایط ذهنى و فرهنگى عصر و محیطهاى اجتماعى بستگى دارد که از طریق زبان آنها را منتقل مىکند. 2. قراردادى بودن یکى دیگر از ویژگیهاى زبان انسان، قراردادى بودن آن است. زبان انسان قراردادى است، به این معنا که میان صورت زبانى و معناى واژهها رابطه طبیعى وجود ندارد. این انسانها هستند که الفاظ را براى معانى وضع مىکنند. به این معنا که میان صورتها و الفاظى که بر آنها دلالت مىکند، مناسبتى وجود ندارد. بین لفظ ماشین و هیکل خارجى آن از نظر دلالت رابطهاى نیست. این عمل میان انسانهاى خاص با توجه جنبه به قراردادى بودن آن، براى موجود خارجى اصطلاحى برمىگزینند. 3. بارورى یکى دیگر از ویژگى زبانها، بارورى و فعال بودن در تولید گفتههاى جدید است. مسلما هر روز که مىگذرد، واژههاى جدیدى بر یک زبان افزوده مىشود و قدرت انسان در تعبیر از اشیا و خواستهها دقیقتر مىگردد و نشانههاى جدیدى براى انتقال مفاهیم بلندى همچون مفاهیم فلسفى، عرفانى، حقایق هستى و حالات درونى انسان پدید مىآید. این حالتبارورى و پیدایش روز به روز کلمات جدید، از ویژگیهاى زبان انسان است. هر جامعه و فرهنگى که از تعالى و خلاقیتبیشترى برخوردار باشد، بارورى او در خلق واژگان جدید بیشتر است. 4. انتقال فرهنگى نشانههاى زبانى با انتقال فرهنگى حاصل مىشود. مساله زبان، امرى ژنتیک نیست تا از والدین به فرزند به ارث برسد. زبان یک فرهنگ از گویشوران و کسانى که انسان بسیار با آنان نزدیک است از قبیل پدر، مادر، برادر، خواهر، همسر، فرزند، معلم و اطرافیان به دست مىآید و نشانهها را دریافت مىکند. این نشانهها تابع شرایط خاص مىباشد و از آن مبدء منتقل مىشود. مثلا کودکى که در جزیرة العرب متولد شده اگر از بدو تولد در انگلستان و در میان انگلیسى زبانان پرورش یابد انگلیسى سخن مىگوید و از آن نشانهها آگاهى دارد، گر چه خصوصیات جسمى را از والدینش به ارث مىبرد. 5. گسستگى یکى دیگر از ویژگیهاى زبان، گسستگى است. آواهاى به کار رفته در زبان به طور معنا دارى از یکدیگر متمایزند. مثلا تفاوت میان آواهاى (ب) و (پ) در عمل خیلى زیاد نیست، ولى وقتى که این آواها در زبان به کار برده مىشود، هر کدام کاربرد مخصوص به خود دارد و معناى جداگانهاى مىدهد. مثل باک و پاک. هر آوایى در زبان یک واحد مجزا به حساب مىآید و امکان دارد که زنجیرهاى از آواها را به طور مداوم تولید کند که عموما همه آنها شبیه به آواهاى (ب) و (پ) باشند. بیش - پیش، بر - پر، بور - پور، باب - پاپ، برده - پرده، و دههاى آواى نزدیک دیگر. حال با توجه به این ویژگیها درمىیابیم که مساله زبان تنها آن واژگانهایى نیست که اصطلاحا لغت قوم گفته مىشود، بلکه زبان قوم مجموعهاى از کلمات است که حامل فرهنگ و قراردادها مىباشد و ارتباط گفتارى را فراهم مىسازد و با به کار بردن آنها مقصودها به دیگران منتقل مىشود. (4) (و این مطلب ادامه دارد...) [ پنج شنبه 85/10/28 ] [ 10:49 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
آیا مى دانید که : اوج نگارش تفاسیر روایى قرن یازدهم هجرى بوده است . آیا مى دانید که : موضع معتزله در تفسیر قرآن , یک موضع کاملاً عقلى است و آنان عقل را بیشتر از نقل حجت مى دانند. آیا مى دانید که : تأویل آیات یکى از اصول عقلى معتزله است . و آنان با یک دید عقلى و کاشف در همهء آیات قرآن را تفسیر مى کنند. آیا مى دانید که : جاحظ یکى از سرشناسترین مفسران و ادباى معتزلى مسلک است . آیا مى دانید که : روایات اهل سنت نزول دفعى (یکپارچه ) قرآن رابر آسمان دنیا بیان مى کنند. ولى روایات شیعه این نزول را بر آسمان چهارم و بیت المعمور. آیا مى دانید که : علامه طباطبائى , صاحب تفسیر ارزشمند المیزان , معتقد است که نزول دفعى قرآن بر قلب پیامبر (ص ) بوده است . آیا مى دانید که : قرآن براى نخستین بار, در شهر بندقیه در سال 1530هجرى به چاپ رسید ولى کلیسا فرمان جمع آورى نخسه هاى قرآن را صادر کرد. آیا مى دانید که : تا اواخر قرن چهارم خطاطان , قرآن را به خط کوفى مى نگاشتند و در اوایل قرن پنجم هجرى خط زیباى نسخ جاى خط کوفى را گرفت . آیا مى دانید که : از ابوالاسودئلى , یحیى بن یعمر و نصر بن عاصم بعنوان نقطه و اعراب گذاران قرآن نام برده مى شود . آیا مى دانید که : بسیارى از آیات بر اثر وجود زمینه ها و شرایط خاص , وقوع حوادث و یا بدنبال سؤال مردم نازل شده اند که آنها سبب یا شأن نزول آیه خوانده مى شوند. [ پنج شنبه 85/10/28 ] [ 10:42 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
البته قرآن کریم از دیوار آهنى خبر داد براى اینکه در آنجا دارد که ذوالقرنین گفت که «آتونى زُبَرَ الحدید» [1] بله پاره هاى آهن و مانند آن را بیاورید که یک دیوار فلزى یا آهنى ساخته است اگر مسیحى یا غیر مسیحى اعتراض میکند او باید ثابت کند یک چنین دیوارى در طول تاریخ اصلاً ساخته نشد او گاهى ممکن است بگوید ما بخشى از محدوده چین و مانند آن را گشتیم این دیوار را پیدا نکردیم اما نیافتن دلیل بر نبودن نیست یک، و نیافتن دلیل بر اصل تحقق هم نخواهد بود دو، اینها چون قرآن کلام خداست معصوم است و منزّه از کذب است ما یقین داریم یک چنین دیوارى بود آنها اگر در یک بخشى از روى زمین نشانهاش را نیافتهاند دلیل بر این نیست که اصلاً نبود یا الآن وجود ندارد آنها نه همه محدوده خاور دور را بررسى کرده اند نه در طول تاریخ اطلاع کافى و جامع داشته اند که یک چنین دیوارى محقق نبوده است بنابراین، این دلیلى بر خلاف نخواهد بود و البته انسان اگر بخواهد پیدا کند باید تمام منطقههایى که کوهستانى است و دره است و شیار است و بین دو کوه تمام آن قسمت خاور دور را بررسى کند تا نشانة آن دیوار فلزى را ببیند. [2] پى نوشت: [1]. سوره کهف، آیه 96. [ پنج شنبه 85/10/28 ] [ 10:39 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
آدمى به عنوان پیچیدهترین و در هم تنیدهترین موجود، داراى نیازهاى متعدد و متنوعى است. او سر پا نیازمند آفریده شده و همه زندگى او را نیاز دربرگرفته، و «دین» به تعبیر آلپورت گل سر سبد نیازهاى اوست. ریشه احساس نیاز به دین، ژرف و عمیق است واین احساس یک وابستگى مطلق است. به دیگر سخن، انسان گرایش و کششهاى دائمى به سوى آفریدگار خویش دارد و کوششها، زمزمهها، طلبها، راز و نیازهایش نیز برخاسته از آن کششهاست. عبادت، تجلى خواست روحى بشر است و منظومه عبادات نیز شکل دادن و قالب ساختن براى آن حقیقت و تجلى فطرى است که در عمق فطرت انسان وجود دارد. آدمى قادر نیست از قلمرو راز و نیاز بگریزد و خود را نیازمند خداوند احساس نکند. اگر احساس کرد که در زندگى او خدایى نیست، مثل مگسهاى خشک پاییزى مىشود که به محض این که به شیشه مىخورد، بىصدا مىمیرد. یکى از نیازهاى بشر، گوش دادن به کلام خداوند است. آواى دلنشین قرآن حتى دردهاى او را تسکین مىدهد و نیازش را برمىآورد. مقاله حاضر، از چکیده سه تحقیق پزشکى سخن مىگوید که در هر یک از آنها، تاثیر آواى قرآن کریم در کاهش استرس و اضطراب بیماران، مورد مطالعه قرار گرفته است. 1. بررسى میزان تاثیر آواى قرآن کریم بر کاهش سطح اضطراب قبل و بعد از انجام اقدامات تشخیصى و درمانى. در چکیده تحقیق فوق که در دانشگاه علوم پزشکى اصفهان، سال 1376 صورت گرفت، آمده است: «اضطراب پدیده شایع عصر ماست; اما پیشینهاى به طول تمامى تاریخ دارد، و از این رو، همواره مورد توجه بوده است. با این وصف، اضطراب کم، براى حیات و زندگى روزمره لازم است، ولى قطعا اضطراب زیاد، آثار و زیانهاى جدى بر جسم و روان و روابط اجتماعى مىگذارد، و در نتیجه، کنترل و مهار آن همیشه توصیه شده است. شاید به این علت در سالهاى اخیر، پژوهشگران تاکید و توجه زیادى بر روشهاى غیر دارویى کاهش اضطراب دارند، و در این راستا، در تحقیقات فراوان، تاثیر انواع موسیقى بر کاهش اضطراب، ارزیابى شده است. یکى از اقسام موسیقى، موسیقى ناشى از تلاوت آیات قرآن کریم است. این موسیقى عرفانى و دلپذیر، یکى از باشکوهترین ابعاد اعجاز بیانى قرآن مجید است.» هدف تحقیق، بررسى تاثیر آواى قرآن بر وضعیت استرس بیماران، قبل و بعد از اقدامات درمانى است. فرضیه تحقیق عبارت است از: آواى قرآن بر کاهش شدت اضطراب قبل و بعد از انجام اقدامات تشخیصى و درمانى، مؤثر است. این طرح تحقیقاتى، یک مطالعه نیمهتجربى به شمار مىرود که جامعه آمارى آن را، کلیه بیماران بخشهاى داخلى و جراحى بیمارستان امام حسین (ع) و امام خمینى (ره) اصفهان تشکیل مىداد. این بیماران قرار بود تحتیک نوع پروسیجر تهاجمى قرار گیرند. حجم نمونه در این مطالعه 80 نفر بودهاند که به طور تصادفى در دو گروه آزمون و شاهد قرار داده شدند. در این تحقیق، براى کاهش اضطراب گروه آزمون، از 20 دقیقه آواى قرآن کریم با صداى اساتید بزرگ مصرى و ایرانى که از بین آیات و سورههاى مختلف انتخاب شده بود، استفاده گردید، و از طریق هدفون به استماع واحدهاى بیمارستانى رسانده شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرمافزار EPL6 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، و نتایج زیر به دست آمد: در مرحله اول، کاهش اضطراب در دو گروه شاهد و آزمون محسوس نبود; در حالى که در گروه آزمون در مراحل دوم و سوم - قبل و بعد از انجام پروسیجر میزان اضطراب کاهش یافته بود; اما این کاهش در گروه شاهد مشاهده نشد. و نیز، در بررسى علائم حیاتى در گروه آزمون، میزان فشار خون سیستول و تنفس تعدیل یافته، ولى تعداد نبض، و میزان فشار خون دیاستول در مقایسه با گروه شاهد، تغییر معنادارى نداشت. همچنین، عوامل دیگرى مثل سابقه انجام پروسیجر، نوع عمل، سن، جنبش، سابقه استماع به موسیقى یا تلاوت آیات قرآن، تشخیص پزشکى و... بررسى گردید، که هیچ کدام ارتباط معنادارى با کاهش سطح اضطراب نشان ندادند. بنابراین، نتایج تحقیق نشان داد که فرضیه تحقیق درست و قابل اثبات است; یعنى آواى قرآن کریم بر کاهش سطح اضطراب بیماران قبل و بعد از انجام تشخیصى و درمانى تاثیر دارد. 2. میزان تاثیر آواى قرآن کریم بر اضطراب بیماران، قبل از عمل جراحى در بیمارستانهاى منتخب تهران در سال 1376. تحقیق مذکور نیز نیمهتجربى بود که به منظور بررسى میزان تاثیر آواى قرآن کریم بر اضطراب بیماران، قبل از عمل جراحى قلب صورت گرفت. این پژوهش، در بخش جراحى قلب بیمارستان امام خمینى (ره) تهران انجام یافت. هدف کلى پژوهش، تعیین میزان تاثیر آواى قرآن کریم بر اضطراب بیماران قبل از عمل جراحى بود. ابزار مورد استفاده در پژوهش را، سیاهه حالت فرم اضطراب اسپیل برگر، پرسشنامه اطلاعات فردى، چکلیست ثبت علائم حیاتى، برگه ثبت تعداد دفعات و مدت زمان گوش کردن به آواى قرآن تشکیل مىداد. تعداد 80 نفر از بیماران با توجه به مشخصات نمونه انتخاب شدند. از این تعداد، 50 نفر در گروه آزمون، از بعد از ظهر روز قبل، دو بار و هر بار 15 دقیقه به آواى قرآن کریم گوش کردند، و 30 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند، که تحت تاثیر دخالت و مداخله پژوهشگر قرار نداشتند، و تنها از مراقبتهاى معمول بخش جراحى استفاده مىکردند. اضطراب بیماران در دو گروه با بعد از ظهر روز قبل از عمل و صبح عمل با پرسشنامه اضطراب اسپیل برگر و چک لیست ثبت علائم حیاتى سنجیده شد، و در پایان نمونهگیرى، میزان کاهش اضطراب گروه آزمون و شاهد مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل یافتههاى آزمون آمارى نشان از آن داشت که میزان اضطراب بیماران قبل از عمل جراحى، به تاثیر از آواى قرآن، کاهش یافته است. 3. بررسى تاثیر آواى قرآن کریم بر میزان اضطراب بیماران بسترى در بخشهاى مراقبت ویژه قلبى یکى از بیمارستانهاى منتخب تهران در سال 1376. پژوهش مذکور، یک مطالعه نیمهتجربى بود که با هدف مطالعه تاثیر آواى قرآن کریم بر میزان اضطراب بیماران بسترى در بخشهاى مراقبت ویژه قلبى یکى از بیمارستانهاى منتخب شهر تهران انجام شده است. تعداد نمونههاى این پژوهش 60 نفر بودند که به صورتى تصادفى و با استفاده از قرعهکشى در دو گروه آزمایش کنترل قرار گرفتند. جهت گرد آورى دادهها، از پرسشنامه دو قسمتى استفاده شد. قسمت اول پرسشنامه مربوط به اطلاعات فردى و سؤالاتى در مورد موسیقىهاى مذهبى بود، و بخش دوم، شامل پرسش نامه استاندارد اسپیل برگر بود. در این پژوهش براى گروه آزمایش با صداى استاد عبدالباسط، آیات 10 تا 23 سوره یوسف با استفاده از ضبط صوت مجهز به هدفون به مدت 20 دقیقه پخش شد. قبل و بعد از پخش آواى قرآن کریم، در دو گروه آزمایش و کنترل فرم اضطراب اسپیل برگر توسط واحدها تکمیل و جهت تعیین میزان اثر بخش آواى قرآن کریم، اختلاف نمرات اضطراب قبل و بعد از مداخله، محاسبه گردید. براى تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهاى آمارى تى، فیشر، کاى اسکوئر و کوکران استفاده شد. نتایجحاصل از پژوهش نشان داد که استماع آواى قرآن کریم باعث کاهش اضطراب بیماران مىشود. نتیجه در سالهاى آغازین قرن بیست و یکم نیز توجه و گرایش به معنویت مهمترین پدیده زمان ماست، و دیگر همانند گذشته، جدال با معنویت و خداوند، جدالى ترقىخواهانه به نظر نمىرسد. از یک طرف علم در پاسخ به سؤالات انسان اظهار عجز و ناتوانى مىکند و به قول سارتر (1971) علم مرده است، و از طرف دیگر احساس تنهایى، ناامنى، پوچى و وانهادگى او را سخت مىآزرد. راه نجات از این بحران در آمیختن معنویت و عقلانیت است که یک پاى آن وحى و پاى دیگرش عقل است. (مرتضى شیرودى /هفته نامه پگاه حوزه - شماره 88) [ پنج شنبه 85/10/28 ] [ 10:34 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
و اضافه کردیم که:«اما نکته بسیار مهم و قابل توجه براى قرآن پژوهان و مفسران، آن است که پژوهش ها نشان مى دهد برخى از آن دسته سوره هایى که فواتح یکسان یا شبیه به هم دارند، از نظر مطالب مورد بحث و محتوایشان نیز به یکدیگر نزدیکند یا شباهت هایى دارند». اینک به سراغ اولین هاى این شماره رفته و آنها را با هم مرور مى کنیم: اولین سوره از سوره هایى که با «انا» آغاز مى شوند: سوره مبارکه فتح. اولین سوره از سوره هایى که با «قل » آغاز مى شوند: سوره مبارکه جن. علاوه بر سوره جن، 4 سوره کافرون، توحید، فلق و ناس نیز با «قل» شروع مى شوند که به این 4 سوره اخیر در زبان عامیانه، «4 قل» گفته مى شود. اولین سوره از سوره هاى «حوامیم»: به مجموعه سوره هایى که با حروف مقطعه «حم» (حا، میم) شروع مى شوند، سوره هایى «حوامیم» گفته مى شود. اولین سوره از این سوره ها، سوره مبارکه غافر است. نام دیگر سوره غافر، مؤمن است و منظور از مؤمن ، مؤمن آل فرغون بوده که در آیه 28 این سوره و چند آیه بعد از آن، به او اشاره شده است، وى از نزدیکان فرعون بود، ولى مخفیانه دعوت حضرت موسی(ع) را پذیرفته و به خدا و دین آن حضرت ایمان آورده بود و در آیات این سوره آمده است که «مؤمن آل فرعون» با سخنان مؤثر خود، مانع قتل حضرت موسی(ع) به دست فرعون شد. از آنجا که سوره غافر نخستین سوره از سوره هاى حوامیم است، به آن «حم اولى » نیز مى گویند. اولین سوره از سوره هاى «طواسین»: به سوره هایى که با حروف مقطعه «طس» (طا، سین) و یا «طسم» (طا، سین ، میم) آغاز مى شوند، سوره هاى «طواسین» مى گویند. اولین سوره از سوره هاى طواسین، سوره شعرا ست. اولین سوره از سوره هاى «حمد» یا «حامدات»: پنج سوره در قرآن با عبارت «الحمدلله » شروع مى شوند که به این سوره ها، «حمد» یا «حامدات» مى گویند و نخستین آنها سوره فاتحه الکتاب است. اولین سوره از سوره هایى که با «سوگند و «قسم» آغاز مى گردند: بیست سوره با صیغه «قسم» شروع مى شوند که اولین سوره از این سوره ها، سوره مبارکه صافات است. اولین سوره از سوره هاى «ال»: سوره بقره. این سوره با حروف مقطعه «الم» (الف ، لام ، میم) شروع مى شود. اولین سوره از سوره هاى «معوذتین» : دو سوره پایانى قرآن یعنى سوره هاى «فلق» و «ناس» را که با عبارت «قل اعوذ» (بگو پناه مى برم) آغاز مى شوند، معوذتین نامیده اند. به همین جهت اولین سوره از سوره هاى معوذتین، سوره فلق است. اولین سوره از سوره هاى «قرینتین»: سوره مبارکه «انفال» . به 2 سوره انفال و برائت که بین آنها «بسم الله الرحمن الرحیم» وجود ندارد، قرینتین مى گویند. نام دیگر سوره برائت، توبه است. سوره توبه بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع شده است. اولین سوره از سوره هاى «زهروان»: به دو سوره بقره و آل عمران، سوره هاى «زهروان» مى گویند. پس سوره بقره اولین سوره از سوره هاى زهروان است. اولین سوره از سوره هاى «عتاق»: سوره اسراء اولین سوره از سوره هاى عتاق است. به 5 سوره اسراء، کهف، مریم، طه و انبیاء سوره هاى عتاق مى گویند. اولین سوره از سوره هاى «ممتحنات»: به 16 سوره از سوره هاى قرآن کریم، سوره هاى «ممتحنات » گفته مى شود که اولین سوره از سوره هاى ممتحنات، سوره مبارکه سجده است. (باشگاه اندیشه 14/8/1382 /محمد حسین ملک زاده) [ جمعه 85/10/22 ] [ 10:17 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
آیا مى دانید که : پیشینهء تفسیر قرآن به زمان رسول اکرم (ص ) بر مى گردد زمانیکه آن حضرت در پاسخ به پرسشهاى صحابه از آیات قرآن , آیات را تفسیر مى فرمود. آیا مى دانید که : استفادهء از اجتهادات شخصى در تفسیر قرآن از زمان تابعیین آغاز شد. آیا مى دانید که : تأویل مربوط به متشابهات است ولى تفسر دفع ابهام از تمام آیات . آیا مى دانید که : معیار صحت تأویل عبارت است از تطابق با دلالت التزامى غیرِبیّن قرآن که خود نوعى دلالت لفظى است . آیا مى دانید که : روشهاى تفسیرى با سلیقه هاى تفسیرى فرق دارد. روشهاى تفسیرى یعنى سبک هاى استخراج معانى قرآن و سلایق تفسیرى یعنى اهتمامات تفسیرى یک مفسر در تفسیر قرآن . آیا مى دانید که : منابع مهم تفسیر نقلى از نگاه شیعه عبارتنداز: قرآن , روایات پیامبر (ص ) و ائمه معصومین (ع )و از نظر اهل سنت این منابع عبارتنداز: قرآن , روایات پیامبر(ص )و صحابه . آیا مى دانید که : اولین نمونه هاى تفسیر علمى در تفاسیر شیعه به تفسیر تبیان شیخ طوسى متوفى (460 برمى گردد. آیا مى دانید که : تفاسیرِ المیزان , الفرقان , الکاشف , البصائر, نوین , نمونه , من هدى القرآن , پرتوى از قرآن و...از تفاسیر مهم علمى قرن 14هستند. آیا مى دانید که : بهترین تفسیر علمى آن است که دیدگاههاى علمى راهگشاى فهم قرآن شود نه اینکه بر آیات تحمیل گردد. آیا مى دانید که : دانش تفسیر در آغاز بخشى از علم حدیث به شمار مى رفت . [ جمعه 85/10/22 ] [ 10:7 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
ÉOó¡Î0 «!$# Ç`»uH÷q§9$# ÉOÏm§9$# نمی دونم اما بعضی وقتها بعضی چیزها را فکر می کنم خیلی سخت هستند یعنی به قول خودم مشکل اند و لاینحل.یک روزی از همین روزهای خدا به یکی از مشکلاتی که داشتم فکر می کردم یک دفعه این به ذهنم رسید برای خدا حل کردن مشکل من سخت تره یا رتق و فتق آسمان؟راستش اول خنده ام گرفت چون جواب را خودم می دانستم ،مسلم بود که هیچ فرقی برای خدا نمی کنه چون او قادر است و حکیم.اما این قضیه ی رتق و فتق یک شباهت هایی با من داشت یعنی برام جالب بود و اون هم این که اول آسمان بسته بوده و خدا آن را باز کرده ،درسته که آسمان, مخلوق خداست اما خدا در سیر تکاملی این هستی همواره زمام امور را در دست خودش نگه داشته و همیشه به فکر ماست .حالا دیگه خیلی آروم شدم اما هنوز چیزهای دیگری هم هست که باید دید و به یاد آورد.شاید بعضی از مشکلات ما به دلیل خوب ندیدن ها و نشنیدن های ما باشد.کمی فکر کنید شاید ما هم رتق و فتق را دیدیم و شنیدیم... ؟ [ سه شنبه 85/10/19 ] [ 6:49 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
ÉOó¡Î0 «!$# Ç`»uH÷q§9$# ÉOÏm§9$# شب چهاردهم رجب بود با یکی از دوستانم بعد از نماز عشاء در مسجد النبی برای خواندن نماز آن شب ماندیم .من که نمازم را تمام کردم دیدم دوستم نمازش را هنوز تمام نکرده برای همین شروع کردم به قرآن خواندن همین طور که قرآن می خواندم دیدم یکی از شرطه های حرم آمد و شروع کرد به بلند کردن مردم.به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت9:30 است به دوستم نگاه کردم هنوز نمازش تمام نشده بود .نگران شدم چون اون خانوم زیاد مهربون به نظر نمی رسید .یک دفعه دیدم به طرف من دارد می آید و اشاره کرد که باید بروم من هم با همان عربی دست و پا شکسته جوابش را دادم و گفتم منتظر دوستم هستم نمازش تمام شود می رویم .او هم سری به نشانه ی تایید تکان داد و رفت ساعت یک ربع به 10 شد اما هنوز نماز دوستم تمام نشده بود و تقریباً مسجد خالی شده بود، دوباره آن خانم آمد و گفت :برید بیرون.من هم دوباره همون حرفهایم را تکرار کردم بیشتر می ترسیدم نماز دوستم را به هم بزند در همین فکرها بودم که دیدم کنارم زانو زد و از من پرسید اهل کجایی؟من هم فرصت را مغتنم شمردم تا این که نماز دوستم تمام بشود،گفتم ایرانی هستم نمی دونم یک دفعه چی شد رنگ صورتش تغییر کرد ؛دوباره پرسید: کدام شهر؟ گفتم: مشهد .انگار اصلاً اسم مشهد را نشنیده بود .من هم که متوجه شدم او درباره ی مشهد چیزی نمی داند گفتم مشهدالرضا .این بار دیگر صورتش کاملاً سرخ شده بود به طوری که من ترسیدم وشروع کرد به گفتن حرفهایی که من تا آن زمان فقط از زبان دیگران شنیده و یا در کتاب ها خوانده بودم.او گفت تو مشرکی .شما ایرانی ها امام خمینی را می پرستید امام رضا را می پرستید علی را می پرستید شما ها مشرکید .با چنان عصبانیتی این حرفها را می زد که من این احتمال را می دادم که مرا خفه کند.خیلی عصبانی بود.من که هم ترسیده بودم و هم فکر این قسمت را نکرده بودم و در ضمن عربی هم بلد نبودم که بخواهم حرفی بزنم برای همین از او پرسیدم انگلیسی بلدی گفت بلدم .من هر چه فکر کردم چه جوابی بدهم که او را آرام کنم و همین که جوابی منطقی باشد تازه باید واژه ی آن را هم پیدا می کردم توی اون اوضاع درهم و برهم یک دفعه این حرف را گفتم:به او گفتم آنها معلم های ما هستند نه چیزی بیشتر .ما از آنها می آموزیم که چگونه به فرامین اسلام عمل کنیم؛فقط همین .چشم هایش گرد شد چیزی نگفت انگار آب روی آتش ریختند.که یک دفعه دوستم نمازش را تمام کردم آنهم با گفتن سه مرتبه تکبیر و حرکت سر دوباره طرف عصبانی شد این دفعه بیشتر چون نتوانسته بود جواب دلخواهش را از زبان من بگیرد و دوباره شروع کرد به گفتن این که شماها مشرکید .شما قرآن را کنار گذاشته اید و چیز دیگری می خوانید؛شما نمازهایی می خوانید که همه ی آنها را از پیش خودتان درآورید و در سنت نیست .داشتم دیوانه می شدم و از یک طرف این قدر او عصبانی بود که دیگر هیچ چیز نمی شنید من که اوضاع را این طور دیدم گفتم ما قرآن می خوانیم نماز هم می خوانیم شاید نسبت خواندن این دو یکسان نباشد فقط همین .او دیگر هیچی نمی شنید حسابی عصبانی بود و یکی درمیان به ما می گفت که مشرکید.من هم که دیدم بحث فایده ایی ندارد اشاره به دوستم کردم که برویم او هم برخاست از آن خانم خداحافظی کردم و با دوستم از مسجد خارج شدیم.وقتی از مسجد خارج شدیم به دوستم گفتم چرا آن حرکت آخر را کردی ؟با بی تفاوتی گفت :من که نمی توانم به دلخواه آنها عمل کنم .من زیاد از جوابش خوشم نیامد نزدیک بود آن خانم مرا بکشد حالا او می گفت من دوست ندارم به دلخواه آنها عمل کنم،برای همین تصمیم گرفتم دیگر با او و یا هر کس دیگر به مسجد نروم حوصله بحث کردن را نداشتم آن هم در اوضاعی که نه عربی بلد بودم و نه این که انگلیسی ام زیاد تعریف داشت.خلاصه فردا شب تنها به مسجد رفتم حدود ساعت 9:30 دیدم که شرطه های حرم دارند مردم را بیرون می کنند،چون داشتم قرآن می خواندم با خودم گفتم یک کمی دیگر می خوانم بعد می روم ،تا به این قسمت مسجد برسند طول می کشد که یک دفعه... [ سه شنبه 85/10/19 ] [ 6:25 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
اول سلام بعد سلام از کسانی که از متن دیدن می کنند می خواستم اگه دوست داشتید شما موضوع بدهید من مطلبی تحت عنوان همان موضوع البته اگر در توانم بود برای شما بنویسم. فکر می کنم نظرشما را اگر بدونم بد نمی شه شاید کمی باسواد تر بشم [ سه شنبه 85/10/12 ] [ 10:36 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
ÉOó¡Î0 «!$# Ç`»uH÷q§9$# ÉOÏm§9$# هفته ی پیش موقع ناهار ،همین طور که بچه ها دور هم نشسته بودند حرف از آب و هوا شد.من گفتم نمی دونم چرا مشهد برف نمیآد؟یکی از همون کس هایی که آنجا بود گفت از بس که این مشهدی ها گناه می کنند.خیلی ناراحت شدم فقط به خاطر بعضی از مسائل سکوت کردم ولی اولین چیزی که بعد از شنیدن کلام او به ذهنم متبادر شد این بود،مگر امام رضا (ع) در مشهد نیست؟راستش من به همان اندازه که اعتقاد دارم که اگر حجت بر روی زمین نباشد زمین اهلش را خواهد بلعید به این هم اعتقاد دارم که امام منشاء لطف و رحمت هست حال می خواهد زنده ی فیزیکی باشد و یا معنوی.راستش با شنیدن حرف آن بنده ی خدا حسابی ذهنم مشغول شد و تا آخر آن روز درباره ی آن مسئله فکر می کردم.بعد از تمام شدن کلاس راه افتادم که به خانه برگردم ولی چون موقع نماز بود با خودم گفتم بهتره که نمازم را در حرم امام رضا بخوانم بعد بروم .خلاصه برای این که زیاد هم معطل نکنم رفتم روی فرش های پهن شده ی صحن جمهوری و شروع به نماز خواندن کردم.در رکوع آخر نماز عشاء بودم قطراتی را برروی کیفم دیدم.باران می بارید.باورم نمی شد.نمازم را تمام کردم باران شدت بیشتری گرفت ومن به این فکر می کردم که... [ سه شنبه 85/10/12 ] [ 10:9 صبح ] [ قهرمانی نیک ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |