سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن و من
 
قالب وبلاگ
پیوندهای روزانه

برابری اضداد در قرآن!

 

بـنـی اسـرائـیـل 88: «به آنها بگو: اگر انـس و جنّ همدست شوند که کتابی مانند قـرآن بنویسند نخـواهند توانست، حتی اگــر نـسـل بـه نـسـل نیز این کار را ادامه بدهـند».

 

یک از موارد قابل تامل در آیات قرآن به نظر صاحب نظران بحث برابری اضداد می باشد. یعنی برابر بودن تعداد تکرار واژهایی که به نوعی باهم در تضاد می باشند مثل مرد و زن و... .که وجود چنین امری دلیلی دیگر بر اعجاز این کتاب مبین می باشد .در زیر نمونه هایی از این مورد ذکر گردیده است:

زن:24 مرد:24

دنیا (یکی ازنام های زندگی): ١١۵ آخرت (نامی برای زندگی پس از این جهان): ١١۵

ملائکه: ٨٨ شیاطین: ٨٨

زندگی: ١۴۵ مرگ: ١۴۵

سود: ۵٠ زیان: ۵٠

ملت (مردم): ۵٠ پیامبران: ۵٠

ابلیس(پادشاه شیاطین): ١١ پناه جوئی از شرّ ابلیس: ١١

مصیبت: ٧۵ شکر: ٧۵

صدقه: ٧٣ رضایت: ٧٣

فریب خوردگان (گمراه شدگان): ١٧ مردگان (مردم مرده): ١٧

مسلمین: ۴١ جهاد: ۴١

طلا: ٨ زندگی راحت: ٨

جادو: ۶٠ فتنه: ۶٠

زکات: ٣٢ برکت: ٣٢

ذهن : ۴٩ نور: ۴٩

زبان: ٢۵ موعظه (گفتار، اندرز): ٢۵

آرزو: ٨ ترس: ٨

آشکارا سخن گفتن (سخنرانی): ١٨ تبلیغ کردن: ١٨

سختی: ١١۴ صبر 114

ونیز جالب خواهد بود به دفعاتی که کلمات زیر در قرآن ظاهر شده اند نگاهی

داشته باشیم:

نماز: ۵

ماه: ١٢

روز: ٣۶۵

دریا : ٣٢ ، زمین (خشکی): ١٣

۴۵ = ٣٢ + خشکی + دریا = ١٣

%٧١٫١١١١١١١١=٣٢/۴۵*١٠٠q = دریا

۵٫٨٨٨٨٨٨٨٩=۴۵/١٣*١٠٠q= خشک

%١٠٠=(% دریا ( ٧١٫١١١١١١١١ %)+خشکی( ٢۵٫٨٨٨٨٨٨٨٩

دانش بشری به تازگی اثبات نموده که آب ٧١٫١١١ % و خشکی ٢٨٫٨٨٩ % ازکره زمین را فراگرفته است.

اما من یک سوال دارم دربالا شما با چند مورد آشنا شدید که بشر با توجه به علم امروز آن را درک کرده حال سوال در این جا مطرح می گردد تعداد دفعاتی که این واژه ها ذکر گردیده اند به چه منظور بوده ؟و علاوه بر فهم ظاهری آیا ما را به چیز دیگری راهنمایی نمی کند چیزی که شاید فردا آن را بشر دریابد؟ شاید فهمیدن هر نکته از قرآن ما را به چیزی هدایت کند که قرار بود با آن ها به جایی برویم  که از آن حضرت علی (ع) به بهای ما یاد می کنند.پس حواسمان باشد بهایمان را دریابیم.

 


[ چهارشنبه 85/10/6 ] [ 11:31 صبح ] [ قهرمانی نیک ] [ نظرات () ]

بسم الله الرحمن الرحیم

قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون

ولا انتم عابدون ما اعبد .ولا اناعابد ما عبدتم ولا انتم عابدون ما اعبد

لکم دینکم ولی دین

 

 

**نکاتی چند از سوره مبارکه کافرون**

 

فرمود برو با جهل خود مشغول باش من هم بروم دنبال کارم .این سوره را می شود برای کفار خواند برای دشمنان امیر المومنین (ع)هم می شود خواند.برای جهل باطن خود انسان برای نفس خود انسان هم می شود خواند.هر وقت از کسی یا چیزی عصبانی شدید این سوره را بخوانید.کمک می کند قوه می آورد تمام نعمت ها در آن هست .تمام استغفارها در آن است .تمام جهادها در آن است.

 

بر گرفته از کتاب طوبای محبت حاج محمد اسماعیل دولابی

 

معانی کلمات سوره:***

قل: به معنای ابراز آنچه در درون و قلب است به هر وسیله ای که ممکن است.

کافرون:  ازریشه کفر به معنای اعتنا نکردن و رد نمودن چیزی است و از

نتایج آن دوری جستن، محو کرد و پوشاندن  است.

عبد: به معنای نهایت تذلل و فروتنی نسبت به مولا همراه با اطاعت وفرمانبری

است که ممکن است به اختیار یا به غیر اختیار باشد.

دین: به معنای فروتنی و فرمانبرداری در قبال برنامه یا مقرراتی معین است .

 

با توجه به روایتی که از امام صادق علیه السلام آمده کفر در قرآن به چهار صورت ذکر شده است :

- 1کفر در مقابل اسلام : که انکار حق و حقیقت به قلب و زبان است :

و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا

-2 کفر در مقابل شکر : به معنای ناسپاسی  (کسی که قدر نعمت های خود را نشناخته و از آن ها استفاده نمی کند .)هذا من فضل ربی لیبلونی ءاشکر ام اکفر و من شکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان ربی غنی کریم  یا :   اما شاکرا و اما کفورا

-3 کفر به معنای مخالفت و معصیت کردن : که هر کسی دچار نافرمانی می شود در حین گناه دچار این قسم از کفر است:  و هو محرم علیکم اخراجهم افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض

- 4کفر به معنای برائت و دوری که گاهی بر انسان واجب است نسبت به  چیزهایی از دوری نماید : فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله

 

نکات مربوط به سوره:با توجه به مضامین این سوره مبارکه

:***********************

1. انسان باید با تعین مواضع خود که عبارتست از عبودیت خداوند متعال مسیر عملی خود را از کسانی که دچار کفر شده اند جدا نماید.

2. عبادت ، به معنای خضوع و اطاعت ، عامل اصلی در کافر بودن یا نبودن به شمار رفته است.

3. در مورد کفار از نوع اول : لازم است بر مواضع خود تاکید نموده و آن را به آن ها تفهیم کنیم  و تکرار کنیم، و سپس از آنان دوری و آنان را از خود طرد نماییم. نه این که به محافظه کاری پرداخته و ما از عملکرد آنان رنگ بگیریم.

4.در حال معصیت روح ایمان می رود و با توبه و انابه برمی گردد.

5.شکر به معنی دانی در مقابل هر نعمتی مطرح است . اعتقاد به دین اسلام  ، زندگی در تنها کشور با قوانین شیعه ، شناخت اهلبیت علیهم السلام ، پدر و مادر ، همسر شایسته ، خوردن ، خوابیدن  ، آرامش ،و توانایی های مختلف نیاز مند شکر است و حداقل آن هدر نکردن عمر با گذران بی تفاوت روز ها و شب هاو سعی روز افزون در  ترک گناهان ،شناخت و انجام واجبات و مستحبات و درک نورانیت علم و معنویت است.

6. شرک نمود عملی کفر است که بر چهار قسم و همه مذموم است. براین اساس که و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون : ایمان نمی آورند به خدا اکثر ایشان مگر اینکه مشرکند، بنگریم که از این گروه هستیم یا نه؟.

 شرک جلی و ارتداد

· شرک خفی  که اعتماد به غیر خدا و موثر دانستن دیگری نه به طور مستقل و الا شرک جلی  است.و اغلب افراد به این نوع شرک و اعتماد به غیر خدا گرفتارند. شرک در طاعت که اطاعت شیطان و مخالفت خدا را بنماید.

که آیه بالا به این مضمون بسیار نزدیک است.

· شرک در عبادت که ریا بکند : فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا پس هر که امید ملاقات خدایش را دارد عملی صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش احدی را شریک قرار ندهد.

7 :این مطلب که بعضی کار ها را فی سبیل الله و بعضی دیگر را برای داشتن در آمد و تفریح و استراحت و به خاطر دل دیگران و .. انجام بدهیم این شرک در زندگی است در حالی که تمام اعمال و افکار انسان می تواند در خدمت خداوند و بندگی محض او باشد حتی خوردن و خوابیدن و هر چه به فکر می آید و برای اموری که هیچ وجهی در اطاعت و رضایت خدا ندارد ، عمر کوتاه  خود را هدر و نامه عمل خود را آلوده نکنیم.

8. سپردن امور به خداوند به معنی سستی در ایفای نقش خود در ریز ریز مسائل زندگی نیست بلکه می تواند وظیفه شناسی و عمل به تکالیف  و دغدغه نداشتن برای نتایج آن یا  قدر شناسی دیگران باشد.توجهت به هرچه باشد قیمت تو همان است اگر توجهت به خدا وخوبان باشد فیمتی می شوی. حواس تو به هر که رفت تو همانی

 

 

 

 

 

 


[ سه شنبه 85/9/28 ] [ 9:36 عصر ] [ قهرمانی نیک ] [ نظرات () ]

}§øŠs9r& ª!$# È/s3ômr"Î/ tûüÉKÅ3»ptø:$# ÇÑÈ 

 

دوباره مثل همیشه با خودم بحثم شد وآخر هم دعوا؛بیشتر وقتها این اتفاق می افتد و با هم دعوا می کنیم،او می گوید حق با من است و من درست می گویم و من هم می گویم حق با من است و ... .ولی این بار تصمیم گرفتیم که هر طوری که شده این قضیه را حل کنیم.واقعاً زندگی کردن آن هم به این سبک سخت است و سخت تر از همه عدم تفاهم وتوافق با"خود"است.

خلاصه برای اولین بار در یک چیز باهم به توافق رسیدیم و قرار شد هر کدام ما حَکمی را معرفی کنیم که از این دو حَکم معرفی شده هر کدام که به نظر هر دویمان بهتر بود برای همیشه به عنوان حَکم در مسائلمان باشد  یعنی محل رجوعمان و... .

وقتی که خودبه دنبال پیدا کردن حَکمش رفت،من به این فکر می کردم که از کجا شروع کنم؟می ترسیدم اگر تعلل کنم خود با حکمش برگرددو من هنوز کاری نکرده باشم.برای این که کم نیاورده باشم هر طوری بود توانم را جمع کردم و اولین کاری که کردم عقلم را فرا خواندم چون همیشه در دعواها و بحث هایم با خود ریش سفیدی می کرد.عقل گفت حال که می خواهی با خود رقابت کنی حواست باشد که حَکمت را خوب انتخاب کنی وگرنه برای همیشه مغلوب و مقهور او خواهی بود؛پس خوب حواست را جمع کن وآنچه را که به تو می گویم درست و با دقت انجام بده اول از همه برو به دنبال چشم ها؛گوشها و قلبت؛بگو که بیایند.

چون که می خواستم در این مبارزه پیروز باشم رفتم.اول رفتم سراغ چشم ها ،سرشان شلوغ بودو مشغول نگاه کردن بودند؛خیلی گرم کارشان بودند؛مانده بودم که بگویم یا نه؟وقتی فکر می کردم که خود بر من غلبه پیدا کرده ومرا مغلوب ساخته حالم بد می شدبرای همین هر طوری بود سعی کردم که جلوی تصاویر رابگیرم تا چشم ها مرا ببینند.اولش ندیدند ولی بعد که دیدند گفتند: باشد می آییم.

خوشحال شدم؛رفتم پیش گوش ها.آنها هم مثل چشم ها سرشان شلوغ بود ولی هر طوری بود توانستم جلوی صداهای اضافی را بگیرم تا با آنان صحبت کنم وبالاخره آنها هم قبول کردند،فقط مانده بود قلب،نمی دانستم می پذیرد یا نه؟ولی در هر حال باید می رفتم باید او هم می بود تا او نباشد هیچ کاری از دست من ساخته نبود.وقتی به ورودی قلب رسیدم این قدر شلوغ بود که نمی توانستم به راحتی ردبشوم ولی ازآنجایی که می ترسیدم در رقابت با خود مغلوب شوم هر طوری بود همه را کنار زدم ورفتم داخل، باورم نمی شد قلب خسته و ناتوان بود.ولی من داستان را برایش تعریف کردم او لبخندی زد وگفت دیر آمدی چون که خود پیش از تو به این جا آمده بود.داشت گریه ام می گرفت از او خواهش کردم ولی او ناتوان بود؛دیگر داشتم ناامید می شدم که ناگهان عقل،چشم ها،گوشهاآمدند،قلب لبخندی زد وگفت:هیچ وقت ناامید نشو.

بعد از آمدن آنها،جلسه شروع شد و هر کدام درباره ی مسئله من چیزی می گفتند؛گوش ها می گفتند:باید حَکم همه چیز را بشنود وگرنه نمی تواند حَکمیت کند و اگر نقصی در شنیدنش باشد او دیگر حَکم نیست.چشم ها می گفتند:او باید همه چیز را ببینید وگرنه حاکمی که نبیند چگونه می تواند داوری کند؟وقلب گفت که حَکم باید هم ببیند و هم بشنودواصلاً باید همه چیز را بداندو گرنه نمی تواندحَکمیت کند؛و دوباره شروع کردند به گفتن خصوصیات و هر کدام خصوصیتی را می گفتند.

من با نگرانی به عقل،قلب،گوش هاوچشم هایم نگاهی کردم و گفتم وقتم دارد تمام می شود الان خود با حَکمش می آید در حالی که من حَکم ندارم،ولی آنها سرگرم گفتگو و بحث بودند .

سرم را به آسمان بلند کردم وگفتم خدایا من مانده ام و تو؛ ناگهان قلب توان گرفت و عقل درخشید وچشم هایم نورانی شد و گوش هایم شنوا.آنها به من گفتند که تو داورت را یافتی؛واز آن زمان دیگر؛ من، خود را ندیدم.    

 

 


[ شنبه 85/9/25 ] [ 6:49 صبح ] [ قهرمانی نیک ] [ نظرات () ]

 

 

خلاصه ای از سوره کوثر

هر کس سوره کوثر را در نماز های واجب و مستحب اش بخواند خداوند او را از حوض کوثر در قیامت سیراب می کنند.

خداوند از رود های بهشتی سیرابش می کند و ثواب کل قربانی هایی که عید قربان قربانی می شوند را به او می دهد.

مشرک هم که قربانی می کند تکوینا" خیر دارد اما به خاطر مشرک بودنش به خودش نمی رسد ولی در این دنیا می ماند تا به کسی که سوره کوثر را می خواند برسد.

سوره کوثر و قدر و نصر سه معنی نزدیک به هم  دارند.

 

****************     معانی لغات

ان : از حروف مشبهه بالفعل - حتما قطعا  

نا : ما

عطی : بخشیدن و دادن چیزی به مقتضای شخص دهنده که بیشتر در مفاهیم معنوی و دادنی های ارزشمند و به واسطه بزرگواری و حکمت است.  اتی : دادن به معنی مطلق   وهب : بخشیدن به قصد دادن ملکیت چیزی به دیگری   سخی : دادن چیزی از روی نرمی و لطافت دهنده

کوثر : صیغه مبالغه از کثر است در مقابل کم است یعنی  خیلی زیاد  : چیزی که ارزش ذاتی اش زیاد است ارزش درونی دارد اگر چه کوچک و کم وزن باشد.

تکاثر : جمع کردن و انباشتن آنچه با زیاد کردن قیمت پیدا می کند.

صل ّ  : عبادت مخصوص ، حمد و ثنا از ریشه صلو به معنی نزدیک شدن به نورانیت .

صلی : مثل  "  تصلی نارا حامیه "  ، " اصلو ها الیم ایها امجرمون"  نزدیک شدن به آتش است.

رب : سوق دهنده شی به سوی کمالش و رفع کننده نقایصش

نحر : ذبح شتر ، و بالا بردن دستها تا  حدود گوش درتکبیر  نماز که به آن سفارش شده که هر چیز زینتی دارد و زینت نماز به این حرکت دستها در تکبیر هاست.

شنأ : دوری همراه با بغض و نا خوشایندی

ابتر : نا تمام ، عقیم

 

***********     مفاهیم سوره

انا اعطیناک الکوثر

می تواند بخشنده بدون در نظر گرفتن لیاقت شخص گیرنده اهل عطا باشد . همانطور که خداوند به هر یک از ما کوثری بخشیده که اگر آن استعداد و توان ویژه را بشناسیم و با حمد و ثنای الهی آن را به فوران آورده و با خیر رساندن بسیاربه بندگانش شکوفا  کنیم ، در یافت کننده آن کوثر الهی خواهیم بود.

به هر موجودی کوثری عطا شده که کاری از آن می آید که از عناصر دیگر نمی آید.

 

فصل ّ لربک و انحر

کوثر نهری است در بهشت که جریان دارد و از بالا سرچشمه می گیرد. حقیقتی پیوسته موجود است . منقطع نیست. کسی که از آن آب بنوشد سیراب می شود. تشنگی و ناکامی اش رفع می شود.

شرط جریان کوثر  صل ّ و انحر است. از بالا بگیر و برای دیگران دست و دلبازانه خرج کن." شتر  کشان "

ان شانئک هو الابتر

آن کس که  دوری همراه با کینه ورزی با حق پیشه کند خود ناتمام و ناکام خواهد شد.

همچنین در حدیث است که هر کاری که در وقت نماز انجام گیرد ابتر خواهد بود . پس نماز را در وقت شایسته خود به جا آوریم چون هر کار دیگری در آن وقت بی ثمر خواهد شد.

 

از امام صادق علیه السلام می پرسند : جزاک الله خیرا  یعنی خدا تو را خیر دهد یعنی چه ؟ می فرمایند خیر رودی است در قیامت که از حوض کوثر جدا می شود  که حوض کوثر هم از ساق عرش جاری است.

 

پیامبر اکرم علیه و آله السلام فرمودن خداوند پنج خیر را به من و پنج خیر را به علی علیه السلام عنایت کرد :

( از جمله)کوثر را به من و سلسبیل را به علی علیه السلام عنایت کرد.

 

 


[ جمعه 85/9/24 ] [ 5:15 عصر ] [ قهرمانی نیک ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 168904